رواج و رونق دادن. (ناظم الاطباء). رواج دادن. رایج کردن. گرمی و رونق بخشیدن: انفاق، روایی دادن رخت و سلعه را. (منتهی الارب) : می داد ز راه بینوایی کالای گشاده را روایی. نظامی. و رجوع به روایی و روا شود. ، اذن دادن. اجازه دادن. تجویز: یاری که بجان نیازمایی در کار خودت مده روایی. ناصرخسرو. ، حلال کردن. مباح کردن. اباحه، منتشر کردن. (ناظم الاطباء). باب کردن. (یادداشت مؤلف)
رواج و رونق دادن. (ناظم الاطباء). رواج دادن. رایج کردن. گرمی و رونق بخشیدن: انفاق، روایی دادن رخت و سلعه را. (منتهی الارب) : می داد ز راه بینوایی کالای گشاده را روایی. نظامی. و رجوع به روایی و روا شود. ، اذن دادن. اجازه دادن. تجویز: یاری که بجان نیازمایی در کار خودت مده روایی. ناصرخسرو. ، حلال کردن. مباح کردن. اباحه، منتشر کردن. (ناظم الاطباء). باب کردن. (یادداشت مؤلف)
آزادی دادن. خلاص کردن. نجات دادن. (ناظم الاطباء) : مگر کم رهایی دهد دادگر ز سودابه و گفتگوی پدر. فردوسی. جان خاقانی به رشوت می دهم ایام را گر مرا زین روز غم روزی رهایی می دهد. خاقانی. هم فضل و عنایت خدایی دادم ز چنان غمی رهایی. نظامی. گر راست سخن گویی و در بند بمانی به زانکه دروغت دهد از بند رهایی. سعدی (گلستان). محال عقل است... که ترا فضل و بلاغت امروز از چنگ من رهایی دهد. (گلستان). ترا با حق آن آشنایی دهد که از دست خویشت رهایی دهد. سعدی (بوستان). از بدی نتوان رهایی داد ظلم اندیش را بسته با چندین گره برخویش عقرب نیش را. کاظمای تبریزی (از آنندراج)
آزادی دادن. خلاص کردن. نجات دادن. (ناظم الاطباء) : مگر کم رهایی دهد دادگر ز سودابه و گفتگوی پدر. فردوسی. جان خاقانی به رشوت می دهم ایام را گر مرا زین روز غم روزی رهایی می دهد. خاقانی. هم فضل و عنایت خدایی دادم ز چنان غمی رهایی. نظامی. گر راست سخن گویی و در بند بمانی به ْ زانکه دروغت دهد از بند رهایی. سعدی (گلستان). محال عقل است... که ترا فضل و بلاغت امروز از چنگ من رهایی دهد. (گلستان). ترا با حق آن آشنایی دهد که از دست خویشت رهایی دهد. سعدی (بوستان). از بدی نتوان رهایی داد ظلم اندیش را بسته با چندین گره برخویش عقرب نیش را. کاظمای تبریزی (از آنندراج)